«نقد ادبیِ غیرِ نظری، وجود ندارد». در ورایِ عینیترین و عملیترین شکلهای نقد نیز تصورات و دلالتهای ضمنیِ نظری، نهان هستند. هر کنش و مرامِ «نقدی»، مسبوق به نظریهای خاص یا ترکیبی از نظریهها و مبانی، مفاهیم و مفروضات آنهاست. همین سابقه و صبغة «نظری» است که شأن و وزنِ مولّفههای درونی / درونبود(1) و یا زمینهها و عوامل بیرونی را در رویکردهای نقد تعیین میکند. با تأمل در نظریهها و آبشخورهای معرفت-شناختی، فلسفی، جامعهشناختی و گفتمانیِ آنها میتوان دریافت که چرا و چگونه برخی مؤلّفهها و مفاهیم در شکلها و ادوار نقد، به عنصر مسلط یا کانونی بدل میشوند و یا از آنها کانونیزدایی میشود. با اینهمه، سهم و شأنِ مطالعات نظری با پشتوانههای فلسفی، معرفت-شناختی و روششناختی به نسبت با انبوه مقالات نقد عملی / کاربردی بسیار کم و ناچیز است.
مسألة دیگر عدم وقوف به نظریهها و زمینهها و قواعدِ کاربستِ آنهاست. نظریهها مانند دیگر امور عوالم انسانی؛ از سنخِ «امکان» (به معنی سلب ضرورت) هستند؛ یعنی شیوههایی از دیدن را پیش مینهند و چشماندازهایی را میگشایند، اما در بسیاری از موارد وجهِ «امکانیِ» آنها نادیده گرفته میشود و بهمثابه اموری الزامآور و محتوم تلقی میشوند؛ درنتیجه ویژگیهای گشودگی، بازبودگی، پویایی و منعطف بودنشان را از دست میدهند. با فسرده شدن نظریهها در قالب ساختارها، الگوها، نظامها و تصورات قالبی(2) و در جریان انتزاع و تجرید امور و صفات مشترک از آثار و متونِ یکّه و یگانه، خواه و ناخواه ویژگیها و تفاوت-های آنها نادیده گرفته میشود. ولعِ سیستمسازی و الگوپردازی و میل مفرط به سادهسازیِ «نظریهها» و کاربردی کردن آنها - به قصد تدریس در ساخت آموزشی موجود در دانشگاهها - پیوسته با پیامدهای ناخوشایندی چون خلطِ مفاهیم تخصصی، مغالطات روششناختی، تقلیلگرایی و تعمیم نابهجا همراه بودهاست و گذشته از به راه انداختنِ بلبشو در میدان نقد و نظریة ادبی، تنوع سرشار متون را به نوعی یکنواختی ملالآور میکشاند. نادیده گرفتنِ سرشت پویایِ نظریهها و انعطافپذیریِ الگوها و درعینحال محدودیتها و زمینههای کاربستِ آنها (بلایی که بر سر بسیاری از نظریهها و الگوها در ایران میآید)، منتهی به شکلگیری نقدهای مشابه و قالبگرفته میشود و به هر دوری، موجی از «کاربردهای آسانگیر و آسانطلب» شکل میگیرد؛ بهگونهای که امروز در بسیاری از موارد شاهد فرمول «یک سایز که به همه بخورد»(3) هستیم (بخش عمدهای از نقدهای فرمالیستی، ریختشناسی و روایت-شناسی داستانها، نقد هرمنوتیکی و...، به این قانون نانوشته عمل میکنند).
با پیش چشم داشتن این مسائل و دغدغهها و به اعتبار برنامة تخصصی شدن مجلات دانشگاهی و شکلگیری گرایشهای مطالعاتی، هیأت تحریریة مجلة ادبپژوهی پس از مرورگفتمانها و رویکردهای پژوهشی و بازبینی و سنجش اعتبار و میزان تأثیر مقالات در فضای پژوهشی دانشگاهی و بررسی خلأها و نیازهای این عرصه، مصصم شد تا با بازنگری در راهبرد مجله و درنظر گرفتن تغییرات لازم و مناسب با این هدف، به طور خاص به مقولة نقد و نظریة ادبی و زیر
شاخههای آن بپردازد. گرچه درحال حاضر چند مجلة و در رأس آنها مجلة ارجمند «نقد ادبی» (دانشگاه تربیت مدرس) به طرح نظریه و نقد ادبی اهتمام دارند، اما گستردگی و پیچیدگی مسائل این حوزه و شکلگیری وسیع مطالعات میانرشتهای و افزایش چشمگیر مؤلفان و مقالات، ضرورت گسترش کمی و کیفی مجلات و مؤسسههای پژوهشی را گوشزد میکند. برای بخش مطالعات زبانی نیز مجلة تخصصی دیگری با عنوان زبانهای ایرانی در نظر گرفته شدهاست که با فراهم آمدن مقدمات لازم، راهاندازی خواهد شد. ذیلاً فهرستوار به برخی از بایستههای تحقیقاتی مجلة نقد و نظریة ادبی اشاره میشود و در شمارههای بعدی مفصلاً به این محورها پرداخته خواهد شد:
- مطالعه دربارة پیشینهها و پشتوانههایِ فلسفی- معرفتشناختی و متدولوژیک نظریههای ادبی (فلسفه و نظریة ادبی و ادبیات).
- معرفی نظریههای ادبی و زمینههای پارادایمی و گفتمانی شکلگیری آنها و جایگاهشان درشبکة نظریهها (فرا نظریه).
- بررسی انتقادی گفتمانهای حاکم بر شکلگیری و رواج نقد و نظریة ادبی (گفتمان-شناسی).
- بازنگری اصول موضوعه وکلیشههای نقد و نظریه در ایران (فرانقد).
- تنقیح مبانی و سازوکارهای نقد چندمنظری و میانرشتهای با تأکید بر مطالعات ادبی در ایران (شناخت مبانی و متدولوژی).
- آسیبشناسی سرنوشت مفاهیم و اصطلاحات نقد و نظریة ادبی در ایران (ترمینولوژی).
- معرفی نمونههای برتر نقد عینی و انضمامی متون به قلم نظریهپردازان و شارحان نظریهها.
- معرفی نظریههای جدید یا کمتر شناختهشده و بیان قابلیتها و محدودیتهای کاربرد آنها.
- بازخوانی متون و مفهومسازی و تئوریزه کردن دادهها و گزارههای آنها.
- نقد روشمند و انضمامی آثار و متون قدیم و جدید.
مدیر مسؤول مجله
دکتر علیرضا نیکویی