دانشگاه گیلانادب پژوهی1735-802782920140401Embedded Story and Its Functionsکارکردهای داستان درونهای941492FAسمیرابامشکینسیمزحمتکشJournal Article19700101“Narrative in narrative” or “embedded story” is a structural technique that affects the meaning of the story; nevertheless the question is how such a structural and semantic connection occurs, and what might be the role of embedded narrative in main story? This article is an attempt to discover the possibilities embedding provides in order to develop plot and narrative. The functions of embedded narrative are divided into two main groups, namely semantic functions, and structural functions.درونهگیری ویژگی و تمهیدی ساختاری است که در ساحت معنایی داستان نیز نقشی تعیینکننده دارد. پرسش اینجاست که این پیوند ساختاری و محتوایی چگونه رخ میدهد، داستان درونهای چه نقشی در داستان اصلی ایفا کرده و چه کارکردهایی در ارتباط با آن دارد؟ پژوهش حاضر مشخصاً در پی آن است که دریابد درونهگیری چه امکاناتی را در پیشبرد پیرنگ و اهداف روایی و غیرروایی در اختیار متن قرار میدهد. میتوان کارکردهای درونهگیری روایی را در دو حوزۀ اصلی بررسی کرد: 1- کارکردهای مرتبط با ساحت معنایی اثر؛ 2- کارکردهای مرتبط با پیرنگ و ساختار اثر.دانشگاه گیلانادب پژوهی1735-802782920140401“Birth of Hero” in Mythologyاسطورۀ تولد قهرمان97116495FAمریمحسینینسرینشکیبی ممتازJournal Article19700101The first stage in most mythological stories is the “Birth of Hero” which according to Mircea Eliade and Joseph Campbell is a symbolic reference to the “Womb of Earth” and verifies man’s desire to return to “Initial Womb” in order to be finally united with The Great Mother. The present study, by taking benefit of the psychological ideas of Sigmund Freud and Otto Rank as well as the mythological notions put forward by Raglan, Jung and Eliade tries to find the traces of this myth in folk tales. The findings of the study will help researchers to discover the themes and plots of many tales which conventionally make use of metaphysical elementsنخستین مرحلۀ اغلب داستانهای اسطورهای، فرایند تولد قهرمان است. تولد قهرمان در باورهای اسطورهای، و با توجه به آراءِ میرچا الیاده و جوزف کمپبل، تولدی نمادین از بطن زمین است که بر میل بشر برای بازگشت دوباره به «زهدان نخستین» صحه مینهد و آرزوی اتحاد او با «مادر اعظم» را محقق میسازد. مسألۀ این پژوهش نیز تحلیل روانشناسانه و اسطورهشناسانۀ تولد قهرمان در داستانهای اساطیری و مقایسۀ آن با روایتهای عامیانه با تکیه بر آراءِ فروید و شاگردش اتو رانک و همچنین نظریههای اسطورهشناسانۀ راگلن، یونگ و الیاده است. در کنار تحلیلهای اسطورهای و روانشناسانه، بررسی نمادشناسانۀ «سبد» در روایتهای تولد، مطالعۀ جانبی دیگر این پژوهش است. با توجه به چنین نگرشی میتوان درونمایۀ اصلی و پیرنگ بنیادین بسیاری از داستانها و روایتهای اسطورهای را بازگشت نمادین کودک به طرق مختلف به زادگاه اولیۀ خود قلمداد کرد که از ویژگیهای مابعدالطبیعی بسیاری بهره میبرد.دانشگاه گیلانادب پژوهی1735-802782920140401Deconstruction and Mysticism: Possibility or Impossibilityشالودهشکنی و عرفان: امکان یا امتناع (با تکیه بر اندیشۀ دریدا و مولانا)4372493FAنگینبی نظیرJournal Article19700101Any deep reading of literary texts should not only take the whole text into account, but pay attention to socio-cultural context necessary for its production. The present article, primarily examines the outlook which asserts the impossibility of a deconstructive reading of mystical texts; then, through tracing out the mystical elements in Deconstruction which are similar to ideas introduced in Islamic and Jewish mysticism, and also by considering the fact that Derrida himself, took no sides against theocratic and even religious readings of his works, determines the relation between Deconstruction and Mysticism as a macro-narrativeشناخت عمیق از صورتبندیهای یک جریان فکری، با توجه به بسترها و زمینهها و با تکیه بر کلیت آن محقق میشود و خوانشهای گزینشی و منفک از بافت و زمینه، غالباً به تقلیلگرایی و برداشتهای یکسویه منتهی میگردد. براین اساس، پژوهش حاضر به آسیبشناسی یکی از تصورات رایج در گفتمان نقد ادبی ایران میپردازد که تبیینِ سازوکارهای شالودهشکنی در یک متن عرفانی و قرائت شالودهشکنانه از آن را غیرممکن می-داند. این پژوهش با تکیه بر عناصر عرفانی در دستگاه فکری دریدا، چون همسانیها و شباهتهای اندیشة دریدا با سنتهای شرقی و عرفان اسلامی، ارتباط اندیشة دریدا با عرفان یهود/ کابالا و تفکر هرمسی، و سکوت دریدا در برابر خوانشهای الاهیاتی و دینی از متونش، ارتباط شالودهشکنی و عرفان را تبیین مینماید و همچنین با تکیه بر چگونگی شکلگیریِ برداشت مذکور و پاسخگویی به آن، به بازخوانی بار معنایی و جهتگیری مفاهیمی چون عدم قطعیت، نسبینگری، مرکزگریزی و حیرت در
شالودهشکنی دریدایی و واکاوی و تحلیل آنها در دستگاه فکری مولوی میپردازد.دانشگاه گیلانادب پژوهی1735-802782920140401Concept of Alienation in Young Adult Fictionتحلیل مفهوم ازخودبیگانگی در رمانهای نوجوان117137496FAمختارذاکریJournal Article19700101This article is intended to trace out the elements of alienation in four fictional works written for the adolescents. Documentary method and deductive and inductive content analysis, as suggested by Mayring (2000), have been respectively used for data collection and data analysis. The alienation trends found in the analyzed works are: 1) moving from individualism to an extreme socialism and 2) moving from socialism to an extreme individualism. Both trends are active in young adult fiction while just the first one is traceable in children\'s fiction.یکی از عمدهترین مسائل دنیای مدرن، موضوع ازخودبیگانگی است. در این پژوهش با رویکردی غیرپیدایشی، مؤلفههای ازخودبیگانگی در چهار اثر داستانی حوزۀ نوجوانان (مومو، شازده کوچولو، لافکادیو، آلیس در سرزمین عجایب) بررسی و روندهای ازخودبیگانگی مطرحشده در این آثار مشخص شدهاست. برای دادهیابی، پژوهشگر از روش اسنادی و بهمنظور دادهکاوی، از روش تحلیل محتوای قیاسی و استقرایی مایرینگ بهره گرفتهاست. روندهای ازخودبیگانگی در این آثار عبارتاند از: گذار از روح فردی به جمعگرایی افراطی و گذار از روح جمعی به فردگرایی افراطی. در داستانهای بررسیشده، تودهای شدن وجه غالب است و ازخودبیگانگی بهعنوان حالتی مداوم - و نه مقطعی - معرفی شدهاست. افرادی که بهعنوان ازخودبیگانه معرفی شدهاند، گذار از ماهیت اولیۀ خود به ماهیت ثانویه را طی میکنند و بهتدریج وضعیتِ ازخودبیگانگی را بهطور کامل میپذیرند و بر این مبنا دست به عمل میزنند.دانشگاه گیلانادب پژوهی1735-802782920140401The Audience intended by Bidel Dehlaviمخاطب از نگاه بیدل دهلوی7395494FAخلیل الللهافضلیمه دختپورخالقیمریمصالحیJournal Article19700101Mirzā Abdolghāder Bidel (1054-1133), has tried in his works, to determine the role of reader, types of readers, and ideal reader, as well as the interaction of the author with readers. There are different periods in the literary life of Bidel, and in each he adopts a different approach. In the beginning he is in need of a vast audience; next he desires to address the elite, and finally he goes beyond the distinction between public or elite readers and prefers to write in a way that any sort of audience might take its own benefit from the text. This article apart from dealing with these points tries to show the reasons for such attitudesشاعر فارسیگوی شهیر هند، میرزا عبدالقادر بیدل (1133-1054ق) در خلال آثارش به تبیین نقش مخاطب در آفرینش شعر، انواع مخاطب، خوانندۀ آرمانی و چگونگی تعامل خود با مخاطبان پرداختهاست. در آثار وی، سه نگاه در تعامل با مخاطب، متناسب با ادوار زندگی این شاعر نمایان است. او در ابتدای راه شاعری و در روزگار گمنامی و ناشناختگی درصدد جذب مخاطب و جلب نگاه اوست؛ در ادامۀ عمر و همگام با پختگی آثار، قبول مخاطب عام را نشانهای از ضعف و پستی شعر یافته و به مخاطب خاص و نخبه علاقهمند میشود؛ و آخرین مرحلۀ زندگی ادبی وی نیز فراغت از مخاطب خاص و عام و دعوت انواع مخاطبان به بهرهگیری از خوان شعر اوست. در این تحقیق ضمن بررسی این موضوعات، به علتیابی رفتارهای متفاوت او در قبال مخاطب نیز پرداختهایم.دانشگاه گیلانادب پژوهی1735-802782920140401Westomania and Its Effects on Persian Fiction of 1960’s and 1970’sتأثیر گفتمان غربزدگی بر ادبیات داستانی دهههای چهل و پنجاه شمسی در ایران139160497FAسید صدرالدینموسویمسعوددرودینفیسهاسلانی کتولیJournal Article19700101Westomania is a peculiar interpretation Westernisation Discourse that affected Iranian intellectual life in 1960’s and 1970’s. The motifs of this discourse include some sort of nostalgia, degradation of pro-western intellectuals, anti-westernism, and considering West as the cause of all earthly and metaphysical disasters. Westomania by Jalāl Al Ahmad insists that The West has always been the enemy of Islam and has incessantly attacked the Islamic values. The present article investigates the effect of this book on Persian fiction in 60’s and70’s; meanwhile some other major novels of the time will be reviewed from the perspective of westomaniaگفتمان «غربزدگی» با ماهیتی بومیگرا در دهههای سی و چهل شمسی فضای روشنفکری را تحت تأثیر خود قرار داد. این گفتمان شامل موتیفهای مختلفی است، از قبیل حسرت بر سنت و از دست رفتن یکپارچگی آن؛ تحقیر روشنفکر طرفدار غرب، بیزاری از غرب و آن را عامل کلیۀ ویرانیها و مصیبتهای مادی و معنوی دانستن و... . متنی که کلیۀ این موتیفها را دارد، کتاب غربزدگی نوشتة جلال آلاحمد است. او در این کتاب نشان میدهد که غرب از همان آغاز شکلگیریاش با انواع حربهها و توطئهها درصدد نابودی جهان اسلام بودهاست. در این پژوهش تأثیر گفتمان غربزدگی را بر ادبیات داستانی دهههای چهل و پنچاه شمسی در ایران بررسی و دو رمان شازدهاحتجاب و برۀ گمشدۀ راعی اثر هوشنگ گلشیری و نیز رمان سووشون سیمین دانشور را در بستر این گفتمان بازخوانی میکنیم.دانشگاه گیلانادب پژوهی1735-802782920140401Methodology of Mythological Criticism: The Case of “Afarin-e Siāvash”گفتاری در روششناسی نقد اسطورهشناختی: نقدی بر آفرین سیاوش161179498FAفردینحسین پناهیJournal Article19700101Siāvash is one of the controversial figures in Persian literature and mythology whose story has been the theme of a great number of research articles. In a recently published book entitled “Afarin-e Siāvash”, Khojasteh Kiā has proposed a challenging point of view about this character which is needed to be pinpointed to see how much the outlook adopted in the book is justified. The present article does its best to find out whether the book of Khojasteh Kiā follows a scientific mythological method, and thus comes to the conclusion that the outlook is based on surface structural attitudes and analogies which by nature can never end in a deep structural and thorough understanding of the text.سیاوش با جایگاه اساطیری و رازناکش، یکی از شخصیتهای مهم در اساطیر و حماسههای ایرانی است. این شخصیت تاکنون موضوع تحقیقات فراوانی هم در داخل و هم خارج ایران بودهاست. در چند سال اخیر، کتابی با عنوان آفرینِ سیاوش به قلم خجسته کیا منتشر شدهاست که حاوی دیدگاههایی چالشبرانگیز و کمسابقه درمورد سیاوش است. با توجه به جایگاه مهم سیاوش در ادبیات حماسی و نیز مطالعات اسطورهشناختی، در این نوشتار با نگاهی به روششناسی نقد اسطورهشناختی، به نقد و بررسی این کتاب میپردازیم و در خلال این بررسیها، با محکِ نوع نگرشِ کیا به اسطوره و نیز شخصیت سیاوش، سعی شده تا چند و چونِ نگاه علمی به مقولۀ اسطوره نیز تبیین شود. نتایج این بررسی نشان میدهد که اِشکال عمده و بنیادین این کتاب، قیاسها و نگرشهای صرفاً روساختی در نگرش به داستان سیاوش است و این در حالی است که در نقد اسطورهشناختی باید از چنین قیاسها و نگرشهایی پرهیز کرد.