per
دانشگاه گیلان
ادب پژوهی
1735-8027
1735-8020
2013-01-01
8
28
9
27
485
مکتبهای ادبی از نگاه واقعیت و لذت با نمونههایی از آثار هدایت
Concepts of Pleasure and Reality in Literary Schools: Samples from Hedāyat’s Works
علی تسلیمی
bardiya_ghazvin@yahoo.com
1
مکتبهای ادبی اروپا دارای جنبههای گوناگونی است و جای آن دارد که برخی از این جنبهها بیشتر کاویده شود. یکی از این جنبهها دستهبندی مکتبها بر پایۀ واقعیت و لذت ادبی است. واقعیت آن چیزی نیست که در جهان بیرونی و خودآگاهی ماست، بلکه در جهان ناخودآگاه و گاهی در لذتها که در نهاد ما نهفتهاست، حضور دارد. بهترین واقعیتها را می-توان در آثار سوررئالیستی و مدرنیستی سراغ گرفت، درحالیکه آثار رئالیستی معمولاً بیش از آنکه واقعی باشند، واقعنما هستند. اگر از یاکوبسن، لاکان و ژیژک یاری بجوییم، میتوانیم مکتبهای ادبی را به سه دستۀ خیالی، نمادین و امر واقعی بخشبندی کنیم. مکتبهایی چون رئالیسم و ناتورالیسم در گروه نخست، مکتبهایی چون سمبولیسم، سوررئالیسم و مدرنیسم در گروه دوم و پسامدرنیسم در گروه سوم است. این مقاله به طبقهبندی و بررسی نظری مکتبهای ادبی با نمونههایی از آثار هدایت میپردازد.
There are many aspects in Literary Schools which deserve a deeper investigation. One of them is to take a new look on literary schools from the perspective of pleasure and reality. Reality can be found more in our unconscious than in our conscious dimension of the mind; that is why the best examples of reality should be traced out in surrealistic works. Based on the viewpoints of Jakobson, Lacan and Žižek, literary schools can be divided into three categories of Imaginary, Symbolic and Real which respectively refer to Realism and Naturalism; Symbolism, Surrealism and Modernism; and Postmodernism. The present article, through following this perspective, searches for some samples in the works of Hedāyat.
https://adab.guilan.ac.ir/article_485_763b27b83ad8604556b110cac64c741f.pdf
مکتبهای ادبی
واقعیت
لذت
ناخودآگاه همگانی
داستانهای هدایت
literary school
reality
pleasure
collective unconscious
Hedāyat’s stories
per
دانشگاه گیلان
ادب پژوهی
1735-8027
1735-8020
2014-01-01
8
28
55
75
487
نقش روابط علّی در داستانپردازی تفاسیر قرآن
Causal Relations in Stories Based on Quran Exegesis
علیرضا محمدی کله سر
1
داستانهای پیامبران از مهمترین بخشهایی است که در بررسی ویژگیهای هنری قرآن مورد توجه قرار گرفتهاند. روایت تفاسیر از این داستانها نیز به دلیل بسط و گسترش و پرداخت نو، موضوعی است که میتواند نتایج مفیدی در زمینة داستانپردازی در ادبیات فارسی و سنت-های تفسیری در بر داشته باشد. از اینرو، این مقاله با مقایسة داستانپردازی قرآن با برخی کتب تفسیری، به دنبال پاسخی برای این پرسش است که مهمترین نقشهای روابط علی در داستانپردازی تفاسیر کدام است؟ به عبارت دیگر، پژوهش حاضر بر رابطة متقابل زبان و شگردهای زبانیِ متن با مؤلفههای محتوایی و فکری مبتنی است؛ از این رو اولاً بازتاب اهداف توضیحی تفاسیر در شیوۀ داستانپردازی آنها و ثانیاً تفاوت این شیوهها با شیوههای قرآنی بررسی شدهاست. به نظر میرسد اهداف توضیحی تفاسیر، در حوزة داستانپردازی به صورت تأکید بر روابط علّی میان رویدادها و بخشهای داستانی نمود یافتهاست. این عامل افزون بر گسترش طرح داستان، پیامدهایی برای زمان، مکان و شخصیتپردازی نیز داشتهاست
Narratives related to the life of Prophets are among the significant artistic parts of the Holy Quran because they are creative enough to affect the story telling in Persian Literature. This article, through a kind of comparison between the Quranic narratives and stories based on them tries to find out the mechanism of causal relations in the stories. The study concentrates on the interrelation between the elements of language and content, in order to come to an acceptable understanding of the techniques used in these stories and note the differences between these techniques and the ones used in The Quran. It seems that the interpretive goals of these readings are mostly related to cause/effect relations of events which by its turn have influenced the setting and characterization.
https://adab.guilan.ac.ir/article_487_bcfe38e881dddff96a84a97f221a3212.pdf
روابط علی
زمان
روایتشناسی
تفسیر
رویداد
causal relations
Time
Narratology
exegesis
event
per
دانشگاه گیلان
ادب پژوهی
1735-8027
1735-8020
2014-01-01
8
28
29
54
486
مهربانان، انتقالدهندگان سنت و فرهنگ ملی ایرانی به دورة اسلامی
Mehrbānān, a Bridge between Iranian and Islamic Culture and Tradition
بیژن ظهیری
1
جعفر عشقی
2
مقالة حاضر به بررسی بیتی از هفتپیکر نظامی میپردازد و برای اثبات فرضیة مورد نظر، سیر تاریخی خنیاگری را از ایران و بینالنهرین باستان، بررسی و ارتباط آن را با آیین مهر و دین زردشت، تحلیل و ارزیابی میکند. نگارندگان کوشیدهاند نمودهایی از این رامشگران را در ادبیاتِ ایران پس از اسلام بررسی کنند و به اثبات برسانند که واژة «مهربان» در دورهای از ایران باستان به نوازندگان و آوازخوانهای آیینی اطلاق میشده و در برخی از آثار ادبیات فارسی نمود یافتهاست. همچنین ننشان دادهایم که مهربانان، خنیاگران مرتبط با آیین مهر بودهاند که پیش از گوسانها ظهور کردهاند. اینان به همراه گوسانها انتقالدهندة داستانها، حماسهها، سنتها و فرهنگ ملی ایران از دوران باستان به دورة اسلامی به شمار میآیند. واژة «نوایین» نیز که به اشتباه در همة متون فارسی با صفت مرکّب «نوآیین» خلط شده، در اصل بهعنوان واژهای مستقل، صفت نسبی از «نوا» است و باید به «دارای نوا» معنی شود.
This article, through studying the evolution of minstrelsy from Iran and ancient Mesopotamia, and its relation to Mitraism and Zoroastrianism, focuses on the role of minstrels in post-Islamic Persian literature, and proves that in ancient Iran, the word “Mehrbān” was used to address religious singers. It will be also demonstrated that Mehrbānān were related to Mitraism and appeared before Gosāns, and accompanied them to join Iranian stories, epics, traditions and culture to Islamic tradition and culture. In addition, the word “Navā’een” which has wrongly been confused with “Noā’een”, is connected to “navā” and means a person who has the capacity to sing, i.e. a singer or a minstrel.
https://adab.guilan.ac.ir/article_486_cf47989825e07fe56a06caf12ec0d10f.pdf
گوسان
مهربان
آیین مهر
هیرودول
نمف
نوآیین
نوایین
Mehrbān
Mitraism
Herodule
namf
noā’een
navā’een
per
دانشگاه گیلان
ادب پژوهی
1735-8027
1735-8020
2014-01-01
8
28
77
110
488
ایهامهای نویافته در شعر حافظ
Newly found Ambiguities in Poems of Hāfiz
محمدرضا بهرام پور عمران
1
ایهام یکی از شگردهای بلاغی پرکاربرد در شعر فارسیاست. این تمهید هنری که در شعر شاعران قرن پنجم نمونههایی دارد، در شعر شاعران قرن ششم و هفتم گسترش چشمگیری مییابد، و در شعر شاعران قرن هفتم و هشتم، در کنار آرایههایی چون تناسب و استخدام و... به یکی از اساسیترین شیوههای بیان شعری تبدیل میشود. هرکه اندکی در شگردهای شعری حافظ باریک شده باشد، میداند که ایهام (درگونههای متنوّع آن) از مهمترین تمهیدات بیانیِ شعر اوست. برخی از واژههایی که در این مقاله به آنها پرداختهایم (شام، شفاخانه)، کندوکاوهایی است در اشارات پنهان حافظ به معانیِ ایهامآمیزِ واژگانِ عربیِ رایج در متونِ فارسی. برخی از واژههای بررسیشده (مُقبل، صومعه) نیز در زمرة ایهامهای تبادر و دوگانهخوانی قرارمیگیرد. در بیتی نیز به رسمی از مراسم ازدواج در قرون گذشته (حضور غلامان خواجه در حجله) اشاره شده که آگاهی از آن، زیباییِ دوچندانی به شعر حافظ می-بخشد.
Ambiguity is one of the significant rhetorical devices in Persian poetry. It was introduced in the 5th century (A.H.), extended in 6th century and turned out to be a basic device in 7th and 8th centuries poetry, along with other devices like decorum and syllepsis. Any review of Hāfiz poems proves how important this technique is in his work. This article is an attempt to search for evidence of this device in couples like shām/ shafākhāne, moqabbal/some’e, … which reveal another aspect in esthetics of Hāfiz.
https://adab.guilan.ac.ir/article_488_ea2419af01601618b4fe97bb654c65a0.pdf
ایهام
حافظ
شام
تعلّل
صومعه و سُمعه
شفاخانه
مقبل
ambiguity
Hāfiz
some’e
som’e
shfākhāne
per
دانشگاه گیلان
ادب پژوهی
1735-8027
1735-8020
2014-01-01
8
28
111
129
489
بررسی همانندیهای نظریات عبدالقاهر جرجانی در کاربردشناسیِ زبان و نقشگرایی هلیدی
Equivalents for Jorjāni’s ideas in Pragmatics and Halliday’s Functionalism
لیلا سیدقاسم
l_ghasemi2002@yahoo.com
1
روح الله هادی
2
عبدالقاهر جرجانی، بلاغی و دستورنویس شهیر ایرانی در قرن پنجم، با دو کتاب مهم خود، اسرارالبلاغه و بهخصوص دلائلالاعجاز، انقلاب زبانشناسی عرب را رقم زد. در قرن حاضر جرجانی به خاطر تازگی و به روز بودن بسیاری از آرائش مورد توجه قرار گرفت و تلاشی گسترده برای جستجوی مشترکات نظری و عملی او با زبانشناسی مدرن آغاز شد. این مقاله نیز در پی آن است تا بخشی از آراءِ جرجانی در کتاب دلائلالاعجاز را -که مجموعاً «نظریۀ نظم» نام گرفته است- تحلیل کند و همانندهای آن را با دو شاخة متشابه زبانشناسی یعنی کاربردشناسی زبان و نقشگرایی هلیدی بسنجد. توجه به نقش گوینده و شنونده در شکلگیری کلام، تأکید بر ارتباط نحو و معنا و بهویژه تأثیر آرایش واژگانی در خلق معنا، از اهم مباحثی هستند که مجرای پیوند جرجانی با کاربردشناسی و نقشگرایی به شمار میآیند.
Abdolghāher Jorjāni, the famous Iranian rhetorician and grammarian of 5th century (A.H.), is considered as an evolutionary thinker in linguistics due to ideas introduced in Asrār-ol balāqe, and dalā’el-ol e’jāz. In our time a new attempt has been made to show some affinities between his ideas and ideas of modern linguistics. The present article tries to show the so-called “Theory of Order” by Jorjāni has some equivalents in pragmatics and Halliday’s functionalism. The role of speaker and hearer, the relation between syntax and semantics, and the effect of word order on meaning production are among the elements which create this co-relation
https://adab.guilan.ac.ir/article_489_86c7abc4c7399ed7dea394a7afc4f7aa.pdf
عبدالقاهر جرجانی
نظریه نظم
زبانشناسی
کاربردشناسی
نقشگرایی
Abdolghāher Jorjāni
theory of order
Linguistics
pragmatics
functionalism
per
دانشگاه گیلان
ادب پژوهی
1735-8027
1735-8020
2014-01-01
8
28
131
153
490
نمود دستوری و تصویرگونگی در زبان فارسی
Grammatical Exponents and Picture-likeness in Persian
شادی داوری
1
استفاده از امکانات تحلیلی یا کلمات نقشی آزاد، یکی از روشهای بیان مفاهیم دستوری در زبانهای دنیاست. افعال معین از اجزای مهم دستوری هستند که میتوانند به صورت کلمات نقشی آزاد در بیان مفهوم دستوری «نمود» استفاده شوند. این افعال همگی از رهگذر دستوریشدگی پا به عرصۀ وجود میگذارند. دستوریشدگی فرآیندی تدریجی است که طی آن واحدهای واژگانی زبان با از دستدادن بعضی مؤلفههای معنایی خود، خصوصیات دستوری کسب میکنند و به صورت کلمات نقشی درمیآیند و یا کلمات دستوری، دستوری-تر میشوند. هدف این مقاله بررسی تحول فعل واژگانی «رفتن» به افعال معین نمودنمای آغازی و تکمیلی یا فرایند کلی «معینشدگی» این فعل است. این بررسی، با پذیرش مفاهیم بنیادی انگارۀ هاینه یعنی «زنجیرۀ دستوریشدگی فعل به نشانۀ نمود» و «طرحوارۀ رویداد زنجیری» به انجام رسیدهاست. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که مفاهیم پیشنهادی هاینه، در بررسی همهجانبۀ معینشدگی فعل «رفتن» برای کسب نقش دستوری «نمود» تا حدودی ناکارآمد است و در تکوین عناصر دستوری مذکور، «تصویرگونگی خطی» نقشی اساسی دارد.
Auxiliaries are among the important grammatical elements which may act as exponents, if realized as free functional units. These verbs are created through grammaticalization – a process in which lexical items become grammatical by losing their semantic components. This article focuses on the auxialiarization of the verb “go”, based on some concepts of Brend Heine such as “grammaticalization chain of verbs” and “chain event schema”. The findings show that these concepts are not efficient enough in a comprehensive study of auxiliarization of the verb “go” because in realization of this process, “linear picture-likeness” plays a crucial role.
https://adab.guilan.ac.ir/article_490_0ffddd52174f05d0ec390dde674593c6.pdf
نمود آغازی
نمود تکمیلی
تصویرگونگی خطی
معینشدگی
initial exponents
complementary exponents
linear picture
likeness
auxiliarization
per
دانشگاه گیلان
ادب پژوهی
1735-8027
1735-8020
2014-01-01
8
28
155
179
491
بررسی کهنالگوی پیر فرزانه در داستان زال
Archetype of The Wise Old Man in the Story of Zāl by Ferdowsi
محمد طاهری
e-mail:mtytaheri@yahoo.com
1
حمید آقاجانی
hamid.aghajanii@yahoo.com
2
فریبا رضایی
faribarezaie59@yahoo.com
3
در نقد کهنالگویی تحلیل نمادهای مظهر کهنالگو، محور اصلی مباحث را تشکیل میدهد. پیر فرزانه از برجستهترین نمونههای کهنالگو است که به گفتۀ یونگ، شخصیت ثانوی همۀ افراد است و در ادبیات و اساطیر، در قالب شخصیت پیران خردمند روشنضمیر، تمثل یافتهاست. یونگ در آثار مختلف خود شاخصههای متعددی همچون دانش، تعمق، بینش، خرد، زیرکی، جذبه و نیز ارتباط با ماوراءالطبیعه را برای این کهنالگو برشمرده و مصادیقی چند برای آن در اساطیر جهان مشخص کردهاست. در داستانهای شاهنامۀ فردوسی نیز چهرههای زیادی همچون فریدون، جاماسپ و بزرگمهر وجود دارند که شاخصههای کهنالگوی پیر فرزانه بر آنها قابل تطبیق است، اما برجستهترین مصداق پیرفرزانه در بخش حماسی شاهنامه، زال زر است؛ پیر خردمندی که در مقاطع حساس تاریخ اسطورهای به یاری ایرانیان میشتابد و با بهرهگیری از هوش متعالی و خرد ناب خود، گرهگشای معضلات فروبسته است.
In archetypal criticism which is based on the ideas of Jung, Campbell, Maud Bodkin, and Northrop Frye, analyzing symbols plays a fundamental role. The Wise Old Man, according to Jung, is a deep structural character depicted in mythology and literature. In fact Yung has defined multiple features of this myth as introduced by mythological accounts. In Shāhnāme of Feredowsi, there are several figures who possess the features of The Wise Old Man, but the most remarkable among these figures is Zāl who is always ready to take great steps for Iranian.
https://adab.guilan.ac.ir/article_491_9fc4332614dff550ba5ddceffc8005fa.pdf
نقد کهنالگویی
یونگ
پیر فرزانه
زال
شاهنامه
اسطوره
archetypal criticism
Jung
The Wise Old Man
Zāl
Shāhnāme
Mythology